گوناگون و پراکنده

گوناگون و پراکنده

مرد تنهای شب
گوناگون و پراکنده

گوناگون و پراکنده

مرد تنهای شب

زندگی

اگر به یاد کسی هستیم .... این هنر اوست....
نه هنر ما...

رنگین کمان

هیچوقت نگفته اند که به زور باید لبخند زد
بعضی وقت ها باید تا نهایت آرامش گریست
آنگاه تبسمی مهمان لبهایت می شوند
که زیباتر از رنگین کمان بعد از باران است .....

ادامه نوشته

در خیالم بود

در خیالم بود روز تولدت به تو بگویم بهار من از امروز شروع میشود چون تو معنی نو شدن و زندگیِ دوباره میدهی .
در خیالم بود روز تولدت با لباس آبی با آهنگِ گل آفتابگردون هر روز به انتظار دیدن لبخندت بخندیم . در خیالم بود روز تولدت قهوه مورد علاقه تو رو بنوشم در خیالم بود روز تولدت بیشتر بغلت کنم آخه من همیشه خودم را کنار تو و تو را کنار خودم میدیدم. میخواستم نامه هایم به تو راکتاب کنم تادرحافظه ی تاریخی بماند ،که تو همان مصداق عشق در کتابها شوی

فیروزه
                                

                                
                                
                            </div>
                            <div class=

مرد تنهای شب

تقدیر و تصمیم

تصمیم من مثل تصمیم آن پرنده ی پروبال شکسته است که از ترس دشمن تصمیم می گیرد به مکان دوری پرواز کند. پس در هر حال پر می زند، اما از بالای صخره ها پایین می افتد و پروبالش بیشتر مجروح می شود. در ته این دره ی مخوف چه به جانش می افتد؟ در جریان سریع یک رودخانه ی طغیانی چقدر بد است بروپال شکسته بودن. 

ادامه نوشته

پدر و مادرم

مادرم
مهربانیت را مرزی نیست.
یقین دارم قبل از آفرینشت،
فرشته ای بوسیده باشد قلبت را

پدرم
تو از همه جا شروع می شوی
و من هربار بداهه می نوازمت
از هر جای تنت
سبز آبی کبود من
لم بده، رها کن خودت را
آب شو در آغوشم
مثل عطر یاس فراگیرم شو
بگذار یادت بگیرم

عکس نوشته

مادرم تو
سکوت می کنی ...
و من ...فکر میکنم ...بهترین حرف دنیا ... تویی .
وقتی ... بهار می شوی و شکوفه میدهی
وقتی ... باران می شوی و طراوت ... می بخشی
وقتی ... آبهای جاری جویبار ... می شوی و بهترین موسیقی دنیا را ... می نوازی ...
تو ... اصلا ... حرف نداری ...
برای همین است ... که همیشه در سکوت ... خدایی می کنی ...
گاهی که بد و ترش روی ... می شوم
از دست من ... عصبانی هم که ... باشی
صبح ها و شبها را ... در هم ... نمی شکنی
زمستان را ...طولانی تر ... نمی کنی
ماه را ... از زمین ... نمی رانی
از شکوفه های بهاری ... کم نمی کنی !
و به پاییز ... نمی افزایی ...
درختان ... باز هم سیب های شیرین ... هدیه ... میدهند
تو ... بهترینی

ادامه نوشته

یهود

یهود

چهار سوار آخرالزمان

چهار سوار آخرالزمان

مذاهب و ادیان جهان باستاندین و آیین مسیحی دین و آیین یهود

آخرالزمان کتاب مقدس

ادامه نوشته